شما اینجا هستید

گفتگو » بازخوانی تجربیات علمی و اخلاقی آیت الله رضا زاده- بخش ۱۶
گروه : گفتگو

یکی از مشکلاتی که طلاب هر روزه با آن مواجه هستند و سد راه تحصیل طلاب می‌شود، و آن شهریۀ که الآن طلاب می‌گیرند، پاسخگو نیست و این امر باعث مسائل زیادی شده. آمار انصراف از حوزه رو به ازدیاد گذاشته و استقبال از حوزه‌ها کم شده و در حوزۀ علمیۀ قم طی سال گذشته، تنها یکصد و پنجاه نفر گزینش داشته‌اند. و این بسیار بسیار کاهش را نشان می‌دهد. و قطعاً یکی از عواملش این است که طلاب تأمین نمی‌شوند. قابل قبول هست که بسیاری از آقایانی که وارد خدمت ارگان‌ها و نظام شده‌اند، جنبۀ مادی نداشته و لبیک به ندای امام بوده که خدمات مؤثری را انجام می‌دهند. اما بعضی از کارهایی که مشاهده می‌کنند، بعضی از طلبه‌ها برای حضور در نهضت سواد آموزی که از دیگران هم بر‌می‌آید اقدام می‌کنند. و این ناشی از عدم تأمین است، که بسیاری وقت و عمرشان را می‌گذارند و این خسارتی به حوزه‌ها است. نسبت به وضع معیشت طلاب، چه باید کرد؟ و آیا صلاح هست که یک طلبه، برای تأمین معاش به کارهای غیر ضروری مبادرت ورزد. لطفاً نظرتان را بفرمائید؟
اگر برنامه تغییر بکند، نه تنها مشکل طلبه‌ها، بلکه مشکل ایتام آل محمد(ص) نیز حل خواهد شد. و لذا به نظر من تدریس و اجرای برنامۀ جامع در حوزه، نه تنها لازم، بلکه هر چه زودتر شاید واجب باشد. من خودم بدون تعارف عرض کنم، که نه تنها طلبه‌ها، بلکه استادان آنها هم در زحمت زندگی می‌کنند. یکی از اساتید حوزۀ مشهد که کارش جز تدریس چیزی نیست و سالهاست که درس می‌گوید، ایشان به مناسبتی به من فرمودند: به عروسم گفتم، عروس خانم، البشاره البشاره. بیا بشارتی به تو بدهم. گفت: بگوئید ببینم چه هست. گفتم: شما تازه استخدام آموزش و پرورش شده‌اید. ماهی چهارده هزار تومان حقوق داری. من هم نزدیک است حقوقم به شما برسد. چون قریب دوازده هزار تومان حقوقم است. استادی که چندین سال است در حوزه درس می‌گوید و غالباً ماهی یکی دو روز هم مریض است، آدمی پیرمرد و گرفتار، قهراً انسان هر چه سنش بیشتر می‌شود، عائله و هزینۀ زندگی اش بیشتر می‌شود. با دوازده هزار تومان زندگی می‌کند. البته می‌تواند خودش را وفق بدهد. اما بالاخره… وقتی یک طلبه ببیند یک استاد با چندین سال سابقۀ تدریس، و اگر بناء معادل گیری باشد، با معادل فوق دکتری، دوازده هزار تومان حقوق بگیرد، و از طرفی می‌بیند پایۀ حقوق یک استاد دانشگاه، صد و بیست و پنج هزار تومان می‌باشد، چطور این طلبه درس بخواند. با چه مشوقی؟ با خود می‌گوید بر فرض که من مثل استادم شوم، وضعم اینطور می‌شود. این باعث می‌شود که طلبه‌ها که نوعاً شیفته و آمادۀ خدمت به مردم مکتبی‌شان هستند، و جز جلب توجه و رضایت امام زمان ارواحنا فداه، انگیزۀ آخری ندارند، با تمام علاقه و انسی که به تحصیل دارند، با ناراحتی زیاد، حوزه را ترک و به دنبال کارهای کذایی بروند و به تعبیر بعضی‌شان، جوان‌مرگ بشوند. البته جمع زیادی از این آقایان با انگیزۀ خدمت به مردم و مکتب‌شان، اشتغال به کار پیدا می‌کنند و این فاصلۀ بسیار زیادی که بین کمک به طلاب و هزینۀ رو به افزایش زندگی هست، موجب و یا یکی از موجبات کم شدن استقبال از حوزه است. حتی نسبت به فرزندان خود حوزویان، مخصوصاً زمانی که این وضع موجود، در کنار آن هم تبلیغات و تهمت‌های عجیب و غریب علیه روحانیت بگذاریم. در هر صورت مشوق برای انسان، یا آیندۀ روشن است و یا باصطلاح آسایش فعلی. اما الآن آیندۀ حوزه مبهم، و طلبه نمی‌داند بعد از ده سال می‌خواهد چه بشود و چه بکند. و از نظر فعلیت هم که به زحمت زندگی می‌کند. با پنج هزار و ششصد تومان و امثال آن زندگی کردن، با این‌که غالباً از خودشان خانه ندارند و یا آن کس که دارد، نوعاً در خارج از محدودۀ شهر است و کلی باید کرایۀ ماشین بدهد، مگر می‌شود انسان زندگی کند؟ خودش ممکن است قناعت کند، روزه هم بگیرد. اما زن و بچه اش چه کنند. در حوزه، نه آینده روشن است و نه زندگی فعلی قابل تحمل است. و حال آن‌که اگر برنامۀ مرتبی باشد، هم آیندۀ روشن خواهد داشت و هم می‌داند بعد از پنج سال دیگر، چه خواهد شد و کارش و تخصصش چه خواهد بود. و حالا هم که درس می‌خواند به اندازه‌ای که تأمین شود، اقلاً به آن کمک می‌کنند. خلاصه عرضم این‌که اگر می‌خواهند مشکلات طلاب تا حدی کم شود و اگر می‌خواهند استقبال از حوزه، کماً و کیفاً بهتر و بیشتر شود، و اگر می‌خواهند شیعیان و به تعبیر بعضی از روایات «ایتام آل محمد(ص)»، در اکثر روستا‌ها و بلکه بخش‌ها از این وضع رقت بار، از نظر تبلیغی خارج شوند، و ده‌ها اگر دیگر، همانگونه که اشاره کردم، هر چه سریع‌تر باید برنامۀ جامع، تدوین و پیاده شود. البته در وضع موجود هم آقایان باید کمی بیشتر به فکر طلبه‌ها باشند و همین پولی که به طلبه‌ها می‌دهند، باید حساب شده‌تر باشد.

یعنی الآن هیچ فرقی نیست بین طلبه‌ای که هیچ کاری جز تحصیل ندارد و فردی که در کنار حضور در درس، اشتغال به کاری و قهراً در آمد دیگری دارد. مثلاً منبر خوبی دارد، امام جماعت مسجد است، و قهراً فعالیت‌ها و ارتباط‌هایی با مردم دارد و نباید چنین باشد. به نظر من باید دو دفتر شهریه باشد. یکی مخصوص محصلینی که در ایام تحصیل، کارشان تحصیل و تمام وقت اشتغال به تحصیل دارند، و دیگری برای کسانی که در کنار تحصیل اشتغال به کاری دارند و کمکی که به محصلین می‌شود، بیشتر باشد از سایر عزیزان. تا هم لطمه به تحصیل محصلین وارد نشود و هم رابطۀ سائر آقایان از حوزه قطع نشود. چون قطع رابطۀ یک فرد اهل علم از حوزه، به نظر خود فرد، نوعی شکست برایش تلقی می‌شود. قابل توجه است که عزیزانی که به مناطق محروم و خطرناک همچون بلوچستان می‌روند، تحت هر عنوانی که باشد، باید مورد عنایت و توجه خاص باشند و از احترام ویژه در حوزه برخوردار باشند که متأسفانه فعلاً جز در نظر خواص آگاه، تقدیری که باید از این عزیزان از خود گذشته بشود، نمی‌شود. گرچه عظمت و پاداش معنوی آن افراد، در همین است. لکن هر کس وظیفه‌ای دارد و حوزه هم نسبت به این فرزندان با شهامت، وظیفه‌ای دارد. علی ای حال باید در این وضع موجود تجدید نظر بشود، تا وقتی که برنامۀ جامع و همه جانبه تدریس و اجرا گردد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -