آنچه امروز معرکۀ آراء است، میفرمایند بعضی از علما، طلاب باید دارای مدرک باشند و عدهای مخالفند. نظر شما با سبک مدرک در حوزه چیست؟ اگر موافقید به چه سبک باید باشد؟ آیا صلاح هست که طلاب بروند به دانشگاه که آنها به طلاب مدرک بدهند، در حالی که گزافه نیست که بگوئیم، دانشگاه را حوزه باید ارزیابی بکند. به هر حال نظرتان را بفرمایید؟
ما اصولاً ناچاریم که مدرک به طلبهها بدهیم. اما مدرک به چه شکلی باشد؟ آیا به نحو دانشگاه که مثلاً کارشناسی، کارشناسی ارشد باشد، برای ما به آن شکل خیلی ضرورت ندارد. منظور از مدرک این است که این محصل که مدرک به دستش رسید، بداند که در کجا کار کند و مردم هم بدانند حد معلومات او چقدر است و کاری که برایش معین شده چیست. وقتی برنامۀ حوزه تغییر کرد و طلبه را برای کارهای تخصصی تربیت کرد، مجبور است کمیتۀ مربوط به او، مدرک فارغالتحصیلی مقطع اول یا دوم «حوزه»، یا اول و دوم «جامعه»، با تعیین کار و تخصص بدهد. مثلاً فارغالتحصیل مقطع اول حوزه، کار امامت جماعت در روستا و یا فارغالتحصیل مقطع چهارم و کار تدریس سطح عالی در حوزه و یا متخصص، و با این مدرک این محصل در هر کجا میتواند کار کند و مدرک به این معنا لازم است و کار هم باید برایش تعیین شود. اما در مورد دانشگاه و حضور در آنجا، نظر بنده این است، پیشنهاد به بعضی از آقایان هم کردهام، که در حوزههای علمیه باید افرادی انتخاب شوند برای حضور در دانشگاه ها. البته انتخاب این طلبهها هم باید حساب شده باشد. یعنی طلبههایی که از بعد تقوی و درک مطلب نسبتاً قوی و همچنین از نظر بیان و جذابیت و حتی از نظر قیافه، باید آن افراد تناسب با دانشگاه داشته باشند. و این افراد انتخاب شده را از بعد علمی، تقویت و تربیت کنند برای دانشگاه. به گونهای که زبان دانشگاهیان را خوب بفهمند و یکی از بهترین مصرفهای سهم امام(ع)، به نظر من تربیت همین افراد است. دانشگاهها نیاز به استادهای متبحر و با شخصیتی دارد که پاسخگوی حرف دانشگاهیان باشند و محو در دانشگاه و به اصطلاح دانشگاهزده هم نباشد. به بیان دیگر، مؤثر باشد نه متأثر، و الآن به اندازۀ کافی نداریم. یعنی طلبههایی که هستند، هر چند فاضلند، اما چون تربیت برای این کار نشدهاند، شاید آن استفادهای که لازم است، از این آقایان نشود. و اگر تربیت برای این کار بشوند، بهتر میتوانند کار کنند. چندین سال است نظر من دربارۀ دانشگاه این است و همانگونه که اشاره کردم، به بعضی از آقایان هم گفته، ولی متأسفانه مورد قبول واقع نشده است. خلاصه آنچه دربارۀ برنامۀ حوزه گفتم این شد که: ۱٫ اولاً اهداف از تحصیلات حوزه مشخص شده تا بر آن اساس برنامه ریزی شود. ۲٫ مرکز تحصیل طلاب باید دو اسم باشد و در هر مرکزی دو مقطع تحصیلی منظور گردد. ۳٫ برای هر مقطعی دو برنامه باشد. یکی برنامۀ علمی و درسی. دیگری برنامۀ آمادگی و عملی. ۴٫ ارتقاء از هر مقطعی به مقطع بالاتر با آزمون و کنکور باشد. ۵٫ هشت نوع کارت باید برای طلاب باشد. چهار نوع کارت تحصیلی برای چهار مقطع و چهار نوع هم کارت فارغالتحصیلی از آن چهار مقطع. ۶٫ کارهایی که برای فارغالتحصیلها منظور میشود، باید مثل مقاطع تحصیلی شمارهگذاری و داری مراتب باشد. مثلاً اگر کار امامت جماعت است، چهار مرتبه باید منظور شود: یک. امامت در روستا. دو. امامت در بخش. سه. امامت در شهرک. چهار. امامت در شهرستان. تدریس نیز چهار مرتبه: یک. مقدمات «صرف و نحو». دو. سطح متوسط، «لمعه و اصول فقه، معالم» سه. سطح عالی، «رسائل و مکاسب، کفایه». چهار.درس خارج، تبلیغ: یک. گفتن احکام تجوید قرآن و مصیبت خوانی. دو. روایات اخلاقی. سه. روایات و تفسیر. چهار. روایات تفسیر و امور سیاسی. مسئولیتها هم دارای همین چهار مرحله، تدریس در مدارس آموزشی، و در دانشگاه هم دارای همین چهار مرحله را دارد و هیچ فردی نباید در مرحلۀ بالاتر دخالت داشته باشد. البته دخالت در مرحلۀ پائینتر در صورت لزوم مجاز است. ۷٫ کتب درسی هم باید هماهنگ با سایر تغییرات، به گونهای که بیان شد تغییر کند. تکرار فقط دو بار در دو کتاب باشد و بعضی از موضوعات مهمی که فعلاً در کتب درسی نیست، داخل شود. ۸٫ دروس جنبی، جز چند مادۀ لازم آنهم در حد چند واحد، کلا باید در برنامۀ «آمادگی» منظور شود. ۹٫ تدریس باید گروهی باشد، هر استادی چند نفر همکار داشته باشد.۱۰٫ کمیتههایی باید جهت تعیین کار و تشخیص صلاحیت تشکیل شود که قهراً بعضی از همکاران اساتید در کمیتهها عضویت خواهند داشت. ۱۱٫ مدرک به همۀ فارغالتحصیلهای مقاطع چهارگانه داده خواهد شد. ۱۲٫ کار برای همۀ فارغالتحصیلها معین و در کارت فارغالتحصیلی نوع کار مشخص خواهد شد.
👇👇👇
- کد خبر 11582
- پرینت