اشاره فرمودید دربرنامههای حوزه باید اصلاحاتی صورت بگیرد. نظرتان را دربارۀ اصلاح برنامهها، وضع مدیریت حوزه، و معیشت طلاب مطرح بفرمائید.
راجع به برنامههای حوزه بحمد الله در قم موضوع مطرح شده و بنده نمیدانم، نفیاً و اثباتاً به کجا رسیدهاند. ولی بنده فکر میکنم برنامۀ حوزه باید تغییر کند. نظر من این است که ابتدا باید اهداف تحصیل ترسیم شود. و آنگاه بر اساس اهداف مشخصی برنامه تنظیم شود. مثلاً: ۱٫اجتهاد. ۲٫ تدریس در حوزه. ۳٫ تدریس در دانشگاهها و دبیرستانها و مدارس راهنمایی. ۴٫ تحقیق و تألیف. ۵٫ تبلیغ در داخل کشور. ۶٫ تبلیغ در خارج. ۷٫اعزام به بخشها و روستاها تجهت امامت جماعت و غیره. ۸٫ مسئولیت دفاتر نمایندگی رهبری و سیاسی عقیدتی ها. ۹٫قضاوت وغیره.
از این جهت که بگذریم، برنامه باید جامع باشد و متعدد به شرح ذیل: الف) تعیین نام برای محل تحصیل طلاب: مرکز تحصیل طلاب، باید دارای دو نام باشد. مثلاً «حوزه» و «جامعه». و هر یک از این دو، باید دارای دو مقطع تحصیلی باشند: «اول» و «ثانی».
مثلاً از ابتدای صرف و نحو و تا پایان لمعتی و اصول فقه مقطع اول «حوزه». در رسائل و مکاسب و کفایه مقطع ثانی «حوزه» و دروس خارج مربوط به «جامعه». ب) برای هر مقطعی دو برنامه باشد:
۱٫برنامۀ درسی و عملی برای محصلین.
۲٫برنامۀ آمار که جهت اشتغال به کار برای فارغالتحصیلان و انتقال از هر مقطعی به مقطع بالاتر باید با آزمون و کنکور باشد. و باید چهار نوع کارت تحصیلی برای چهار مقطع، و چهار نوع کارت فارغالتحصیلی برای آن چهار مقطع باشد که البته باید در کارت فارغالتحصیلی، شغلی که برای آن فارغالتحصیل توسط کمیتۀ مربوطه تعیین شده، تعیین شود.
مثلاً استاد مرحلۀ اول حوزه یا امام جماعت فلان بخش. و بدون تعیین شغل، کارت فارغالتحصیلی به کسی داده نشود. ضمن اینکه کارت فارغالتحصیلی از فارغالتحصیل گرفته میشود. ج) به نظر من امروز حوزه نیاز دارد به درسهای دیگری. چون دنیا نیاز دارد به یک سری اطلاعات، بیشتر از آنچه در سابق نیاز داشت. لذا در حوزه هم، باید مطابق با روز، سطح اطلاعات طلبهها وسیعتر باشد و درسهای بیشتری باشد و آن درسهای جنبی، در کجا باید شروع شود و جایش کجاست بحث دیگری است. و اینکه کتابهای فعلی باید تغییر بکند یا نه، بحث آخری است و کیفیت تدریس هم یک مسئله است. که در این وقت کم بنده نمیتوانم همه اش را برسم. ولی به طول اشاره عرض میکنم.
الآن در کتابهای درسی ما، یک مطلبی که هست و وقت گیر است، این است که یک موضوع شاید در چند کتاب خوانده میشود. در ادبیات یک بحث ادبی که از اول شروع میشود، در مقدمات، سیوطی و مغنی و… بحث تکرار میشود. در اصول هم طلبه یک بحث را در معالم و اصول مظفر و رسائل و کفایه باید تکرار کند و وقتش گرفته میشود و این کار اگر هماهنگ با مسائل دیگر تغییر کند، شاید بهتر باشد.
یعنی من تصور میکنم ابتدائاً بررسی دقیق شود که چند موضوع مفید و دارای کاربرد هست و در این علم باید در کتب درسی گنجانده شود. مثلاً «نحو» آنگاه هر موضوعی در دو کتاب درسی بیشتر مطرح نشود. یک کتاب مختصی به عنوان مقدمه و کتاب بعدی کتابی باشد مفصل و در این کتاب خیلی روی آن موضوع کار شود و با شرح و دقت خوانده شود.
مثلاً مسئلۀ حجیت خبر واحد را طلبه در دو کتاب و دو جا بیشتر نخواند و همچنین مسئلۀ افعال ناقصه در «نحو». مثلاً اگر هم بحثی مفید هست که الآن در کتب درسی حوزه نیست، آنها باید در کتب درسی ذکر شود. بنابراین بحثهای مکرر باید حذف شود و خوانده نشود و احیاناً اگر بحثی در کتب متداول نیست ولی مفید است، باید وارد شود.
هیچ موضوعی را هم طلبه بیش از دو بار نخواند و استاد میتواند با تمرینها و مثالها و راهنماییهایی که دارد، تکرار را جبران کند. نسبت به درسهای جنبی هم اعتقاد بنده این است، جز چند موضوع لازم و ضروری آن هم در حد لزوم، سائر دروس جنبی، «در برنامۀ آمادگی» جهت اشتغال به کار، قبل از اشتغال باید گنجانیده و خواند.
مثلاً در مقطع اول «حوزه»: مسائل واجب، تجوید و روحانی قرآن، خط، املاء، انشاء، تحلیل سیاسی، هر کدام یک واحد و در طول یکدیگر و در مقطع دوم «حوزه»، فقط کلام چهار واحد گذاشته شود و طلبه تمام وقت خودش را در ایام تحصیل، صرف کتب درسی حوزه کند و با صرف وقت در درسهای جنبی، بنیۀ علمی خودش را تضعیف نکند. گذشته از این، بعضی از دروس جنبی، تا بنیۀ علمی محصل قوی نباشد، آنطوری که باید بفهمد، نمیفهمد. و حورابی خوانده نمیشود و چه بسا در برخی از مسائل مثل فلسفه، انحراف هم پیش بیاید.
- کد خبر 11566
- پرینت