شما اینجا هستید

زندگینامه » بازخوانی تجربیات علمی و اخلاقی آیت الله رضا زاده -بخش دو
گروه : زندگینامه

همین‌جا خاطره از مرحوم آقای خوئی یادم آمد، عرض می‌کنم: ایشان شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشا در مسجدی، کنار صحن حضرت در نجف اشرف به نام مسجد “خضراء” درس می‌فرمودند.
یک شب بعد از درس خدمت ایشان رفتم، برای یک سوال.
کسی از رفقای من از ایشان سوال کرد:
«آقا شما نظرتان این است که اگر کسی باصطلاح قاچاق و بدون گذرنامه، برای زیارت عتبات به عراق بیاید باید نمازش را تمام بخواند»،
ایشان فرمودند:
«آری. نهایتاً در صورتی که خوف جان یا عرض یا مال داشته باشد.»
کسی دیگر از آقایان نشسته بود، عرض کرد:
«آقا در زمان ائمه(علیهم السلام) مردم با زحمات زیاد به عتبات می‌آمدند و گاهی با دادن یک دست، ائمه هم منع نفرمودند. حال شما اینجور می‌فرمایید؟»،
ایشان فرمودند:
«آن زمان با این زمان فرق می‌کند. در آن زمان هنوز مکتب کربلا و امام حسین(ع) جای خودش را در دنیا باز نکرده بود. خلفاء مایل بودند این چراغ خاموش شود. لذا بر شیعیان واجب بود که نگذارند مکتب از بین برود ولو با قیمت جان و مال‌شان. اما اکنون به حمد الله، مکتب کربلا در دنیا زنده است؛ چه کسی از ایران و یا جای دیگر به زیارت بیاید چه نیاید، فرق نخواهد کرد. لذا در این زمان اگر برای مسافر عتبات، ترس ضرر جان یا عرض یا مال باشد، لذا معصیت است و باید نماز تمام بخواند.»
آن‌گاه اشاره فرمودند به اوضاع آن روز ایران و فرمودند:
«الان در ایران چون سرزمین اسلام در خطر است، باید مردم ایران علیه حکومت وقت ایران قیام کنند ولو کشته شوند. مکتب کربلا در زمان خلفا، نظیر اسلام در ایران زمان ماست.»
حال با این فرمایش ایشان در سال ۴۵، دیدگاه ایشان نسبت به انقلاب ایران، کاملاً روشن می‌شود، لکن چرا بعضی می‌خواستند ایشان را از همان اول موافق با انقلاب ندانند و کنار و گوشه هم در این رابطه حرف‌هایی می‌زدند، بنده نمی‌دانم. بگذریم.
همان‌گونه که اشاره کردم، سیزده سال دورۀ مکتب و سطح بود و هفده سال هم درس خارج و از این هفده سال، یک سال در نجف و بقیه در مشهد، در خدمت مرحوم آقای میلانی فقهاً و اصولاً و هم‌زمان با آن سه سال در مشهد در خدمت حاج آقای وحید بودم.
این آقایان اساتید من بودند در این دورۀ سی سال، و تا آخرین درس مرحوم آقای میلانی توفیق شرکت و جزوه نوشتن را داشتم و با فوت آن مجسمۀ علم و عمل و دقت، پروندۀ تحصیلی من که از مکتب‌خانۀ یک زن با جملۀ “هو الفتاح العلیم” شروع شد، و در مسجد گوهرشاد و فوت آقای میلانی با مبحث ترتب ایادی مکاسب، برای همیشه بسته و مختومه گردید.
این دورۀ سی سال، و تا آخرین درس مرحوم آقای میلانی توفیق شرکت و جزوه نوشتن را داشتم و با فوت آن مجسمۀ علم و عمل و دقت، پروندۀ تحصیلی من که از مکتب‌خانۀ یک زن با جملۀ “هو الفتاح العلیم” شروع شد، و در مسجد گوهرشاد و فوت آقای میلانی با مبحث ترتب ایادی مکاسب، برای همیشه بسته و مختومه گردید.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -